به گزارش «راهبرد معاصر»؛ شامگاه شنبه چهارم تیرماه 1401 مصطفی الکاظمی، نخست وزیر عراق در سفری رسمی با استقبال محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان وارد فرودگاه ملک عبدالعزیز جده شد. بسیاری از کارشناسان غرب آسیا معتقدند سفر «آقای نخست وزیر» به ریاض و بلافاصله تهران خبر از تداوم پروژه میانجی گری بغداد میان این دو قدرت بزرگ منطقه دارد.
به گزارش المیادین، سرپرست پیشین سرویس اطلاعاتی عراق به عنوان میزبان پنج دور از گفتوگوهای ایران و عربستان، به تهران و ریاض سفر میکند تا پرونده از سرگیری روابط دیپلماتیک میان دو کشور را دنبال کند. اسپوتنیک نیز می نویسد، دور پنجم این مذاکرات در فضایی مثبت برگزار شد و دو طرف بر سر پرونده امنیت خلیج فارس و روابط دوجانبه به تبادل نظر پرداختند. ایران و عربستان پس از قطع روابط دیپلماتیک در دی ماه 1394، از فروردین 1400 گفت و گوهای خود را در سطح امنیتی از سر گرفتند.
الکاظمی به عنوان چهرهای امنیتی به دنبال تعریف نقش جدیدی برای عراق در پازل امنیت منطقه است. در دورانی که بلوکهای منطقهای با درک تغییرات شتابان روابط بینالملل همچون «بحران اوکراین» یا «جنگ سرد میان آمریکا و چین» تصمیم گرفتند تا اختلافات میان یکدیگر را به سمت مراحل تنش زدایی و عادی سازی سوق دهند، بغداد میخواهد با ایفای نقش میانجی میان ایران و عربستان، ایران و مصر و ایران و آمریکا همردیف قدرتهای متوسط اما تأثیرگذاری همچون قطر، عمان و کویت قرار بگیرد.
تهران برای رسیدن به مرزهای فلسطین اشغالی نیاز دارد تا در سوریه حضوری فعال داشته باشد، اما عنصر حیاتی در راه رسیدن به این هدف داشتن کریدور زمینی از عراق به سمت منطقه شامات است
در راهبرد سیاست خارجی دولت الکاظمی، عراق باید از زمین نزاع قدرتهای منطقهای، به میدان تفاهم و گفتوگو بدل تا به این وسیله زمینه لازم برای برقراری ثبات سیاسی در این کشور فراهم شود. پس از ترور سردار سپهبد قاسم سلیمانی سطح تنشهای نظامی، امنیتی و سیاسی میان نیروهای مقاومت و جریان های مخالف آن به شدت افزایش یافت، به گونهای که برخلاف دورههای گذشته دو طرف میل بسیار اندکی برای ایجاد ائتلاف و تشکیل دولت وفاق ملی دارند.
عراق پسا صدام به دلایل مختلفی مورد توجه دو قدرت برتر منطقه غرب آسیا، یعنی ایران و عربستان سعودی است. تهران برای رسیدن به مرزهای فلسطین اشغالی نیاز دارد تا در سوریه حضوری فعال داشته باشد، اما عنصر حیاتی در راه رسیدن به این هدف داشتن کریدور زمینی از عراق به سمت منطقه شامات است. به همین دلیل ایران پس از سقوط رژیم بعث، سه سیاست را در دستور کار خود قرار دارد؛ نخست، مهار نیروهای آمریکایی با هدف اجازه ندادن به گسترش دامنه تجاوز نظامی این کشور به خاک ایران. دوم، کمک و حمایت همهجانبه از جریان های نظامی، سیاسی و اقتصادی شیعی. سوم، ایجاد خط ارتباطی برای اتصال مستقیم به منطقه شامات.
سعودیها که در ابتدا به چشم متحد راهبردی به صدام نگاه میکردند، پس از حمله بغداد به کویت امنیت خود را در خطر دیدند و با حمله ائتلاف بین المللی به سرکردگی آمریکا به عراق همراهی کردند. ریاض به همراه سایر کشورهای حاشیه خلیج زمانی که دست برتر ایران در تحولات عراق پسا صدام را دیدند، سعی کردند با حمایت از جریان های تکفیری مانند القاعده و داعش، زمینه آشوب و ناامنی در این کشور را فراهم کنند.
الکاظمی به عنوان چهرهای امنیتی به دنبال تعریف نقش جدیدی برای عراق در پازل امنیت منطقه است
با گذشت چندین ماه از برگزاری انتخابات پارلمانی در عراق، هنوز نخست وزیر در این کشور انتخاب نشده است. تحریک و کارشکنیهای برخی کشورهای منطقه و قدرتهای فرامنطقهای برای ایجاد اختلاف در بیت شیعی موجب دوری جریان سائرون از سایر طیار شیعی نزدیک به محور مقاومت شده است. این اختلافات زنجیرهای در نهایت به استعفای دسته جمعی 73 نماینده وابسته به مقتدا صدر و شکل گیری فضای ملتهب و جدیدی در سپهر سیاسی عراق منجر شد. خلق وضعیت «آنومی» میتواند فضای سیاست رسمی در عراق را به حاشیه براند و زبان قدرت را در خیابان جاری کند.
در چنین شرایطی مصطفی الکاظمی همچنان در مسند نخست وزیری باقی می ماند و تلاش میکند با جلب نظر قدرتهای تأثیرگذار و بازی با جریان های سیاسی داخلی زمینه ابقای خود را در این پست فراهم کند. با وجود این، برخی نمایندگان مجلس عراق در کنفرانسی خبری از نخست وزیر این کشور خواستند تا در سفر خود به عربستان و شرکت در نشست ریاض از امضای توافق نامه و موضعگیریهای سیاسی خودداری کند. استدلال این نمایندگان عراقی آن است که چون الکاظمی در حکم دولت موقت است، باید به توجه با اختیارات محدود خود عمل کند.
مصطفی الکاظمی راه بقای خود را در مسیر تهران-ریاض جستوجو میکند. الکاظمی به خوبی میداند راه ماندن بر مسند قدرت ایجاد موازنه میان طرفهای منازعه و جلب نظر قدرتهای تأثیرگذار بر تحولات عراق است. برهمین اساس ابتکارات او برای برقراری روابط دیپلماتیک میان ایران و سعودی میتواند علاوه بر کاهش تنشهای قومی، مذهبی و سیاسی در حیات اجتماعی عراق، زمینه لازم برای جذب سرمایههای کشورهای ذی نفع به ویژه اعراب را در سرزمین بین النهرین فراهم کند. حال باید منتظر ماند دید آیا الکاظمی میتواند گره روابط میان ایران و سعودی را باز کند یا خیر؟